نهنگ مادر

يه دفعه حتما کتابهای پسرم رو بهتون معرفی ميکنم تا اگه دوست داشتين واسه بچه هاتون بخرين. اما آخرین جریان مربوطه به امروز صبح که ليوان شير رو داده بودم دست پسرم و با هر کلکی سعی ميکردم تا آخر بخوردش. رفتم کتاب پستانداران رو براش آوردم و شروع کردم به توضيح دادن و اونم يواش يواش شيره رو ميخورد تا رسيديم به نهنگ. پرسيد: مامان نهنگم پستاندارانه؟! گفتم: آره گلم. بعد اضافه کردم: تو ميدونی پستاندارن کدوم حيونان؟ اونا که به بچه هاشون شير ميدن. گفت: مثل نهنگ؟ گفتم: آره. چشاش گرد شد، نگام کرد و گفت: يعنی شمام نهنگی؟
نميدونم تقصير اين برنامه يه ليوان شير اجباری صبحه يا واقعا شبيه نهنگ شدم!