بازم يکی ديگه از مشکلات ما مادرا! اصلاح گويش بچههاس. منظورم تبديل کلمه دده به گردش و بهبه به خوراکی و لالا به خواب نيست… منظورم تلفظ درست کلمههاس.
يکی از درگيريهای خونگی ما بين من و پسرم سر کلمه چکاره! که من ميگم چيکار، اون ميگه چيچار!!
نه اينکه نتونه. خيليم خوب ميتونه. فقط از تنبليه شايدم يادش ميره. امروز ديگه زدم تو خط تحصيلات عاليه! گفتم: ببين مامان جون. ما فارسی زبونيم!! بايد کلمهها رو فارسی بگيم. چيچار رو ترکا ميگن. ( راستی ترکا ميگن چيچار؟ ) اما تو که ترک نيستی. پس درست حرف بزن.
با چشای درشتش يه خورده نگام کرد و گفت: ترک يعنی چی؟ گفتم: يعنی… يعنی… ترک مثل خاله کتی! ببين. خاله کتی ترکه ما فارسيم. اونا به يه زبونی حرف ميزنن که ميشه ترکی. ما هم فارسی صحبت ميکنيم. فهميدی گلم؟ گفت: آره.
راستش مطمئن نبودم که فهميده باشه. اما همين قدر برام کافی بود که ديگه نگه چيچار. اين بنده خدا کتی هم که دو بار ازش تو وبلاگ اسم بردم يه دوست قديميه که حداقل روزی يه بار با هم تلفنی صحبت ميکنيم. منظور اينکه حدودا بعد از نيم ساعت کتی زنگ زد.
نميدونم تا حالا اين صحنه رو ديدين؟ دقيقا وقتی داری با تلفن صحبت ميکنی بچهها همه کاراشون شروع ميشه. يا دستشويی دارن يا آب ميخوان يا ميخوان يه چيزی بهت بگن و از همه بدتر ميخوان با تلفن صحبت کنن.
اين شازده هم هی گوشه لباسم رو ميکشيد و ميگفت ميخوام با خاله صحبت کنم. تعارف که نداشتم. شر رو از گردنم باز کردم و گفتم: کتی ببين اين چی ميگه؟ و گوشی رو دادم.
پسرک گفت: سلام خاله، بهم بگو چيکار ميکنی؟… نه ميگم بگو چيکار ميکنی؟… نه! باید بگی
چيچار!… برو بابا… تو ديگه چه ترکی هستی!
و تق، تلفن رو قطع کرد!
پيوست: قصد هيچ توهينی به هيچ انسان شريفی رو ندارم. اين بچه توی سنی نيست که معنای تحقير رو بشناسه و عمدا حرفی رو بزنه و من چيزی رو نوشتم که اتفاق افتاده بود. فکر کنم منظورش اينه که تو ديگه چه ترکی هستی که ترکی نميتونی حرف بزنی. اينا رو از جهت چند دوستی نوشتم که رنجيده بودن. راستی این کجای نوشته بوی توهين ميداد؟