چراغ خواب اتاق پسرک خرابه. ديدم بهونه ميگيره. (دختره هم عين اين چراغ روميزی رو داره و اون خراب نيست! و البته قرمزه و چراغ خواب پسره، آبی) زنگ زدم به همسايه طبقه پايينی و ازش خواهش کردم فردا که سر کار ميره اونو بده تعمير کنن. قبول کرد. خوشحال شدم و گفتم الان ميارمش پايين.
در رو که بازکردن منظره درخت کريسمس با اون همه چراغ و حباب رنگی يه حس خوبی بهم داد… راستش انگار که ته دلم شکر پاشيدن.
وقتی داشتم برمیگشتم، سگشون براونی رو تو راه پله ديدم. از بس حس خوبی داشتم بهش گفتم: براونی خانوم! کريسمس تو هم مبارک…
در رو که بازکردن منظره درخت کريسمس با اون همه چراغ و حباب رنگی يه حس خوبی بهم داد… راستش انگار که ته دلم شکر پاشيدن.
وقتی داشتم برمیگشتم، سگشون براونی رو تو راه پله ديدم. از بس حس خوبی داشتم بهش گفتم: براونی خانوم! کريسمس تو هم مبارک…