نبود توانايی نوشتهشده در 2002/12/30 بدست نوشی امروز به پسرک ميگم: برو در ميز تحريرت رو باز کن، مداد رنگياتو بيار، نقاشی بکشيم… رفت و بعد را چند دقيقهايی اومد و گفت: شما بيا بازش کن. گفتم: من دستم بنده. گفت: آخه منم تونستن نبودم! Share this:اشتراکگذاریچاپرایانامهفیسبوکدوستداشتن:لایک در حال بارگذاری... مرتبط