تا همين چند وقت پيش که پدرم ايران بود، عصرا ميومد دنبال پسرک و با هم ميرفتن پارک. البته همچين بد هم نمیگذشت. آخرش ختم به سانديس و بستنی و تک تک (با اسم امروزیش) ميشد.
بعد از رفتن بابا، من همين روال رو تا قبل از سرد شدن هوا ادامه ميدادم. با منم گردش هميشه ختم به سانديس و بستنی و کيت کت (با اسم دوران بچگی) ميشه..
بعد از رفتن بابا، من همين روال رو تا قبل از سرد شدن هوا ادامه ميدادم. با منم گردش هميشه ختم به سانديس و بستنی و کيت کت (با اسم دوران بچگی) ميشه..
نتيجه اينه که پسرم هر روز از من سانديس و بستنی و تيک تک ميخواد!