اينو که خوندم زياد مطلب رو جدی نگرفتم. بعدم که يه ايميل به دستم رسيد به حافظهم شک کردم. خاطره نوشته بود که پيغام منو توی وبلاگش ديده، اما بخاطر اسمم فکر کرده من از اين دختر لوسهام و به وبلاگم نيومده، تا اينکه شرح وبلاگ منو توی هفته نامه آلبالوچه ميخونه و برام ميل ميده.
راستش من نتونستم به خاطر بیارم آدرس اين وبلاگ چيه… تا امشب که پيداش کردم و تونستم پيغام خودمو بخونم. اين بود: سلام عزیزم … بین تو و خودم خیلی چیزا رو شبیه دیدم … نوشته هات به دلم میشینه !!!!
البته این جمله غیرمودبانه نیست، اما مال من نيست. نميدونم کی پشت اين جمله نشسته. نميدونم منظورش چي بوده. اما ميخوام بگم شما حالا ديگه سبک و لحن صحبت کردن و نوشتههای منو ميشناسين. اگه يه جا يه پيغام نامربوط ديدين که به اسم من بود لطفا جدی نگيرين.
راستش من نتونستم به خاطر بیارم آدرس اين وبلاگ چيه… تا امشب که پيداش کردم و تونستم پيغام خودمو بخونم. اين بود: سلام عزیزم … بین تو و خودم خیلی چیزا رو شبیه دیدم … نوشته هات به دلم میشینه !!!!
البته این جمله غیرمودبانه نیست، اما مال من نيست. نميدونم کی پشت اين جمله نشسته. نميدونم منظورش چي بوده. اما ميخوام بگم شما حالا ديگه سبک و لحن صحبت کردن و نوشتههای منو ميشناسين. اگه يه جا يه پيغام نامربوط ديدين که به اسم من بود لطفا جدی نگيرين.
.