سرجيو هميشه معتقده که من پسرمون رو به اندازه کافی مرد بار نياوردم. نميدونم اين مرد بار اومدن يعنی چی، اما اينو ميدونم که بچههای من اصلا لوس نشدن و این حداکثر کاری بوده که میتونستم براشون بکنم. آخرين باری هم که اين صحبت رو پیش کشید، بهش گفتم: لابد بلد نبودم. لطف کن و خودت بهش ياد بده. اونم بدون مقدمه گفت: اول باید باهاش کشتی بگيرم! و شروع کردن به کشتی گرفتن.
نمیدونم بچههای شما از این کارا خوششون میاد یا نه اما فکر میکنم پسر من یه کمی از این بازی مردونه دردش گرفت. چون وسط کشتی یه دفعه ايستاد و به باباش گفت: مرد شدن خیلی درد داره ها!
نمیدونم بچههای شما از این کارا خوششون میاد یا نه اما فکر میکنم پسر من یه کمی از این بازی مردونه دردش گرفت. چون وسط کشتی یه دفعه ايستاد و به باباش گفت: مرد شدن خیلی درد داره ها!
آره مامان جون، مرد شدن خيلی خيلی درد داره…