ميگم دادن اعتماد به نفس به بچهها گاهی خيلی دردسر سازهها! امروز در دستشويی ما جوری بسته شده بود که واسه باز کردنش مجبور شدم برم سراغ قفلساز. وقتی وارد مغازه قفل سازی شديم به پسرم اشاره کردم تو برو حرف بزن. گفتم بذار احساس کنه بزرگ شده. رفت جلو . تو چشای آقاهه نگاه کرد و گفت: ببخشين آقا ميشه بياين در دستشويی ما رو باز کنين؟ آخه ما دیگه نميتونيم بریم پیپی کنيم!