ديروز صبح پسر برای اولین بار تنهایی رفت تو حياط تا با پسر همسايه بازی کنه، من و ناشا هم تنها مونديم…
اونقدر بوسش کردم، گازش گرفتم، خوردمش…
خدايا خيلی ممنونم که اين دختر رو به من دادی.
نخندين دیگه!… ميدونين هميشه چقدر حواسم هست آلوشا حسودی نکنه؟
آخیـــــــش، تا حالا يه دل سير ناشا رو بوس نکرده بودم…