نوشی هست… هنوز هست. 

اينا رو مينويسم چون فکر نمیکنین مرگ وبلاگی نوشی جدای از مرگ کسیه که با اسم مستعار نوشی داره از بچه‌هاش مينويسه. مطابق رسمی که یاد گرفتم بايد شونه‌هامو بالا بندازم و بگم يه قهرمان قصه کم شد. مگه چيزی ميشه؟ مهم اينه که ميون صدتا توت‌فرنگی و بچه توت‌فرنگی يه نوشی هم سبز بشه. نوشی که سهله، خدا کنه صد تا وبلاگ بياد که صد تا از نوشی مادرتر توش حرف بزنن.

اومدم بهتون بگم که فکر ميکنم ميخوام خونه‌مو عوض کنم. نميدونم چرا. نميدونم چه فرقی ميکنه… نميدونم کی. مهم هم نيست. فقط يهو ديدين فردا اينجا نوشتم.

پيوست: خير… به دليل اسباب کشی نبود که نمينوشتم… ببخشيد اونقدرها هم نسبت به شما بی‌اعتنا نيستم. همين هم که نوشتم يعنی نميخواستم نگرانتون کنم…. من بايد فکر کنم. به من فرصت بدين. به من فرصت بدين.