پاک کن اصلاح

همه ما خسته ایم. غم وقتی با ناباوری همراه میشه طعم تلخش گزنده تر میشه. قیافه همه مون غبار گرفته س و راستش اگه شیرین زبونی آلوشا و شیطنت ناشا نبود، من و خواهر و برادرم (که به ایران اومدن) هیچ حرف خاصی واسه زدن نداشتیم.
دیروز سه تایی نشسته بودیم و هر کدوم سر خودمون رو به یه کاری گرم کرده بودیم که آلوشا یه نگاهی به صورت دایی ش کرد و گفت: «دایی کی ریشاتو پاک میکنی!؟» برادرم اول خیلی جدی گفت:«مگه من نقاشیم، که ریشامو پاک کنم؟» بعد یهو انگار همه مون متوجه طنز قضیه شدیم…
میشد نخندید؟