نسبت بزرگی

روی یه قسمت از دیوار مهد کودکی که آلوشا میره، گربه های اشرافی رو کشیدن. (دیدین کارتونشو؟) یکی از گربه های ولگرد یه ویولنسل دستش گرفته و بقیه دارن میرقصن. دیروز توی مهدشون تولد بود. ظهر که خسته و کوفته رفته بودم از مهد کودک بیارمش، انگار که هنوز هیجان بزن بکوب تولد توی تنش بود، با خوشحالی عکس رو دیوار رو نشونم داد و گفت: «مامانی این گربهه داره ویولن میزنه.» خوشم اومد که ویولن رو شناخت. اما با خونسردی جمله ش رو اصلاح کردم: «اون ویولنسله مامانی. ببین، از ویولن بزرگتره.» آلوشا همون طور که بالا و پایین میپرید، دوباره به عکس یه نگاهی انداخت و با صدای بلند گفت: «مثل گوریل که از میمون بزرگتره؟!!» دهنم رو دوبار باز و بسته کردم و در نهایت گفتم: «آره… مثل همونی که تو گفتی……»
حالا گوریل وسط صحبت ما از کجا پیداش شد، خدا میدونه!