همین که سالم باشد!

از وبلاگ هفت خط:
همسر دوستم آبستن است، همین روزهاست که مسافرشان از راه برسد. ما دوستان نزدیک دوستمان را از حالا بابا صدا می کنیم. می خندد. این بچه ی اولشان است. خیلی ذوق می کند. می دانم ته دلش پسر می خواهد. ولی می گوید فرق نمی کند، پسر یا دختر ، همین که سالم باشد خوب است، همین که سالم باشد کافی ست. من که از بس اینرا شنیده ام به این » همین که سالم باشد» حساس شده ام. برایم یک جور کلیشه شده است. تکراری می زند. ولی لامصب بدجوری درست است. خیلی حرف درستی ست این. همین که سالم باشد خوب است. هیچ چیزی دردناک تراز داشتن بچه ی ناقص الخلقه برای پدر ومادر نیست، هیچ چیزی مثل این دمار پدر و مادر را در نمی آورد. بچه ی سالم! به نظر نمی آید چقدر مهم است،ولی خیلی خیلی خیلی مهم است. بعضی از این کلیشه ها بسکه مهم هستند انگار نمی شود از شرشان خلاص شد؟ برای همین است که همه می گوییم. همه همان کلیشه را دوباره ودوباره ودوباره می گوییم. دوستم اینروزها خیلی دست به عصا راه می رود. آهسته می راند، احتیاط می کند، ترسو شده است. می گوید حالا دیگر مسئولم! خلاصه همه ی حرفش از بچه است. از موجودی که هنوز نیامده راه و روش دوست مرا عوض کرده است. بیشتر خانه نشین شده است، بیشتر به همسرش می رسد. بیشتر مرد خانه شده است. به او گفتم اگر می دانستم اینهمه با همسرت مهربان می شوی و به یک شوهر واقعی و نمونه بدل خواهی شد زودتر از اینها به همسرم می گفتم که به همسرت بگوید بچه دار شو!