دوید تو اتاقم و با خوشحالی گفت: «مامان میدونستی که الف مثل A میمونه؟» خوشم اومد. گفتم: «آفرین پسر گلم.» دستاشو بهم کوبید و گفت: «اونوقت میدونستی که ب هم مثل B میمونه؟» دیگه راستی راستی ذوق کرده بودم. براش دست زدم و گفتم: «باهوش…» یه کم بالا و پائین پرید و گفت: « پ هم مثل C میمونه.» مکث کردم و گفتم: «نشد! نه دیگه مامان جان، پ مثل حرف P میمونه.» گفت: «نخیرم.» گفتم: «چرا دیگه ببین، تو خودت هم داری میگی پ ببین صداش مثل P یه!» آب دهنش رو قورت داد و با ناراحتی گفت: «اصلا شما بهتر میدونی یا اونکه شعر الفبا رو گفته؟… هان؟!» و با قلدری از اتاق بیرون رفت!