از تو اتاق داد زد: «مامان، میتونم این پازلا رو بردارم؟» رفتم دم در اتاقش و گفتم: «کدوم پازل؟» سرشو بالا آورد و وایت بردش رو نشونم داد. نگاه کردم و پرسیدم: «این؟» گفت: «آره» گفتم: «این که پازل نیست مادر جون، این حروف پلاستیکی الفبای انگلیسی آهن رباداره و میشه به وایت برد چسبوندش.» با بی حوصلگی سرش رو تکون داد و گفت: «باشه… همینی که شما میگی! حالا میشه بدیش به من؟!»