نوشابه بادمجونی

در مغازه رو باز کردم و هر سه تامون همزمان سلام کردیم. پیرمرد از پشت یخچالی که روش پر بود از چیپس و پفک سرک کشید و با خنده جواب داد. ساکم رو دست به دست کردم و گفتم: «لطفا دو تا شیر بدین و یه نوشابه خانواده.» فروشنده که سرش رو دوباره پشت کوه چیپس و پفک قایم کرده بود با صدای بلندی پرسید: «نوشابه چه رنگی باشه؟» تا دهن باز کردم جواب بدم، آلوشا پیشدستی کرد و گفت: «بادمجونی لطفا!»