وقتی نوشی غرق غرور میشود

دیروز من و جوجه ها سر از شرق درآوردیم!:
نوشي و جوجه هايش، زني است كه با اضطراب درگير اخذ حضانت دو فرزند خود از مردي كه هرگز براي ما از او چيز بدي نمي گويد است. او در حالي گرفتار اين معضل بوده كه از يك سو به دليل تنهايي (دوري از اقوام) حتي براي حضور در دادگاه به همراه دو طفل خود دچار مشكل جدي است و از سوي ديگر در آستانه يك قانونگذاري جديد در خصوص سن حضانت اطفال است كه بر اضطراب او مي افزايد.زن نويسنده وبلاگ به گونه اي هنرمندانه با استفاده از نگاه هاي عميق توانسته است زواياي زندگي يك مادر و دو كودك را به تصوير در آورد به گونه اي كه او خود مي گويد: «اينجا فقط نگاه ها ي روزانه يه مادره كه فكر مي كنه هر روزي كه مي گذره ديگه برنمي گرده و مي خواد سفت و سخت با ثانيه ها زندگي كنه.» اين ثانيه ها در واقع دنياي پر اضطرابي است كه اين زن به دليل فسخ قرارداد اجتماعي زندگي مشترك بدان وارد شده است. در عين حال توجه كامل به زندگي فرزندان باعث شده اين زن كمتر از خود بگويد: «روز اولم قرار نبود اين جا فقط راجع به بچه ها بنويسم…اما به مرور انگار محو شدم.» اين وبلاگ به عنوان يكي از پر مراجعه كننده ترين وبلاگ ها با 111 هزار مراجعه ( تا پاييز 82) است.

آقای حاجلی نویسنده این مقاله همزمان با بررسی جنبش زنان در ایران، به بررسی سه وبلاگ پرداختن که اونا عبارتند از وبلاگ فروغ و وبلاگ دوست خوبم سارا و در آخر نوشی. هر چند من در کمال خودخواهی فقط قسمتی رو که در مورد وبلاگ خودم بود اینجا نقل کردم اما بهتون پیشنهاد میکنم، اگه هنوز روزنامه رو نخوندین این مقاله رو بخونین. اسمش هست: جنبش زنان خیال واهی جامعه ایران.

ممنونم آقای حاجلی بخاطر نگاه هوشمندانه تون به نوشته های وبلاگها… دروغ نگم، مست غرورم. مرسی.

shargh