تاخیر دارم؟… میدونم.
آلوشا خروسک گرفته. من تا حالا خروسک ندیده بودم. راستش آلوشا رو که توی اون وضع دیدم… خب من خیلی ترسیدم.
اما دیروز فقط روز مریضی آلوشا نبود. دیروز تولد ناشا کوچولوی منم بود. میخواستم براش یه کیک کوچولو بگیرم، که بخاطر مریضی جوجه بزرگه منتفی شد.
من زندگی رو دوست دارم. یه جور دیگه بگم؟ من عاشق زندگی هستم… اینا رو دارم مینویسم که اگه طبیعت میخواد منو خسته کنه و از رو ببره، بدونه که موفق نمیشه…