تلویزیون داشت طبق معمول داد و بیداد میکرد که اگه تا فلان روز حساب قرض الحسنه باز کنین چه ماشینها و آپارتمانهایی بهتون تعلق میگیره و طبق معمول پسرک منم مات و مبهوت و شیفته زل زده بود به تلویزیون و منتظر بود بانک ملت! هم تبلیغش رو شروع کنه.
با خنده دستشو گرفتم و کشیدمش طرف خودم و گفتم: «چی میخوای از جون این بانکا آخه پسر؟» گفت: «میخوام رئیس بانک ملت بشم.» موهاشو بهم ریختم و گفتم: «حالا مثلا اگر رئیس بانک ملت بشی، چکار میکنی که این همه ذوق و شوقشو داری؟» سرشو کامل بالا آورد و زل زد تو صورتم و گفت: «اول از همه یه پراید میگم بذارن برات کنار و میگم بهت برنده شدی، تا دیگه این همه ما رو پای پیاده این ور و اون ور نبری!!!»