اسم د مده

یکی دو روزه خانومی واسه خونه تکونی به کمکم میاد. دیروز صبح ازش خواهش کردم چند ساعتی کار نکنه و کنار بچه ها باشه تا من بتونم واسه پرداخت قبض تلفن به بانک برم. اما خیلی زود پشیمون شدم. تمام مدت توی بانک به این فکر کردم که عجب حماقتی کردم بدون اینکه بدونم روابط اون خانوم با بچه ها چطوره، آلوشا و ناشا رو پیشش گذاشتم و این باعث شد طبق معمول از آزادی ساعتیم هیچی نفهمم و با دلهره و اضطراب برگردم خونه.
تا رسیدم رفتم تو اتاقم و آلوشا رو صدا کردم و با نگرانی ازش پرسیدم: «این خانوم با شما مهربون بود؟… آره؟» با چشمای گرد شده نگام کرد و گفت: «کدوم خانومه؟… آهان! شکیلا خانوم؟ آره مامان… خیلی… با ما بازی کرد.» نفسی از سر راحتی کشیدم و گفتم: «آفرین پسر خوبم. حالا برو بازیتو بکن…» داشت میرفت که یهو متوجه چیزی شدم و گفتم: «اما مامان جان اسم اون خانوم سکینه خانومه.» آلوشا تا اینو شنید برگشت با دلخوری نگام کرد و گفت: «سکینه خانوم چیه دیگه!… همون شکیلا بهتره!» و درو باز کرد و رفت.