تا دیدم دهن ناشا رو به صفحه تلویزیون نیمه باز مونده، از فرصت استفاده کردم و قاشق غدا رو چپوندم تو دهنش… با دهن پر زل زد بهم و با خشم گفت: «نکن بیشوری*.» جا خوردم. چپ چپ بهش نگا کردم و منتظر موندم معذرت بخواد که با لوس بازی گفت: «منم که گفتم نکن کوشولویی**!»
کتاب لغت:
بیشوری: بیشعور
کوشولویی: کوچولو
بعد از تحریر:
آلوشا هیچوقت به من فحش نداده بود… فکر کنم این دختره دیگه آخرشه!