مرور آرشیو پرشین بلاگ: رنگها

پسر بزرگ من سه ساله است. راستش خيلی دلم ميخواست به مهد کودک بره، چون باهوشه. اما بنا به دلايلی نشد. منم واسه اينکه جبران کرده باشم تصميم گرفتم روزی نيم ساعت تا يه ساعت باهاش نو خونه کار کنم. واسه همين با مشورت يه مهد کودک يه تعداد کتاب آموزشی واسه ۳ ساله ها خريدم و درس دادم. از اونجا که من معلم باحالی هستم سر کلاس رنگها با خودم گفتم بذار حالا که اين بچه این قدر باهوشه از وقتش دو برابر استفاده کنه و شروع کردم به گفتن و نشون دادن رنگهای دو اسمی مثل: سياه و مشکی ، سرخ و قرمز ، طوسی و خاکستری… بعد با قيافه پيروزمندانه ايی به پسرم نگاه کردم و عکس يه فيل رو بهش نشون دادم و گفتم: «اين چه رنگيه مامان جون؟» با چشمای درشتش بهم نگاه کرد و گفت: «خاک تو سری!!»
بیست آبان هشتاد و یک

یک دیدگاه برای ”مرور آرشیو پرشین بلاگ: رنگها

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.