دیدین حیوونا وقتی زخمی میشن چکار میکنن؟… میرن یه گوشه میشینن و روزی چند بار زخماشون رو لیس میزنن. شنیدم این کار رو برای ضدعفونی میکنن. حالا هر چی که هست، این کار رو اونقدر تکرار میکنن تا زخم به کلی خوب بشه.
از من میپرسین؟… رفتم یه گوشه، تنهایی نشستم و زخمایی رو که به روحم نشسته نوازش میکنم. میگم بلکه زودتر خوب بشه… کودک درونم گریه میکنه و من دلداریش میدم. یه بچه شدم که مادرش رو از دست داده. یه بچه شدم که زرق و برق بازار یه مدتی چشماشو گرفته بوده، حالا بخودش اومده و دیده گم شده و هیچکی رو نمیشناسه…
نترسین. چیزی نیست، فقط امیدمو از خودمم بریدم دیگه.
سلام نوشي.
تا حالا نشده بود اولين كامنت رو من بذارم. از اينكه هنوز جا عوض مي كني و از اينكه همچنان هستي خوشحالم.
فكر مي كنم تو همين تنهايي هاي ليسيدني كه آدما به همه چيز شك ميكنن. اما خدا هميشه هست و تغييرم نمي كنه. محكم اونجا نشسته . اميد از اين خداست كه به ما ميرسه.
لایکلایک
خسته از هر چي كه بود …..خسته از هر چي كه هست….راه ميفتم كه برم…مثل هر شب مسته مست…..باز دلم مثل هميشه…………
لایکلایک
همه ما توي اين جزيره سرگرداني يه جوري با زخمهامون سرو كله مي زنيم…زمان همه چيز رو حل مي كنه.
لایکلایک
خاله … تو هموني نيستي كه به من ميگي بايد شاد باشم و زندگي كنم ؟ داري اذيت ميكني … من هر موقع به اين نتيجه ميرسيدم كه نميشه با وجود مشكلات شاد بود و نا اميد ميشدم ، ميومدم نوشته هاي خاله سختي كشيدمو ميخوندم تا اميدوار بودن رو ياد بگيرم … خاله نوشي نكنه نا اميد بشي … خداي ما بزرگه … كمكمون ميكنه … مگه نه؟ … من واست دعا ميكنم و ايمان دارم كه زخمهاي روحت زود زود خوب ميشه … به اميد خدا …
لایکلایک
سلام نوشی جان. میدونی من هیچ موقع نگران تو نمیشم چون بقول انگلیسیا یه tough cookie هستی. من خودم یه جنگنده هستم تو زندگیم و از آدمای جنگنده خوشم میاد. تو هم استقامتت زیاده و هم یه ماده شیری … واسه همین دوستت دارم.
لایکلایک
سلام نوشی جان
می دونی دکتر شریعتی چی می گه؟
چه می دانی انسان بودن و ماندن چه سخت است و چه رنجی می کشد آن کسی که انسان است و از احساس سرشار.
توکل به خدا
حق یارت
لایکلایک
nooshi. man inja ro hamishe mikhonam vali comment nemizashtam. chis shode akhe? chera naomid shi az khodet?? akhe chera yehooye??
لایکلایک
خسته نباش نوشي جان بده ها هنوؤ بهت احتياج مبرم ىارنى به خاءره خوىت
لایکلایک
yeap……It goes and goes around & around……..
لایکلایک
آرزو ميکنم که اميدت رو دوباره بدست بياری و به آرامش برسی.
شاد باشی
لایکلایک
……………………………………………………………………
لایکلایک
شايد از خودت زيادي انتظار داشتي؟ 😦
لایکلایک
نوشي جون
مي دونم الان چي ميكشي. ولي اينم بگم كه بايد اينو مرتب به خودت بگي كه خيلي بيشتر از اينا ارزش داري. پس براي هدفت بيشتر تلاش مي كني. چون تو خود تو ارزش داري . اينو هيچوقت فراموش نكن. نكات مثبت خودتو براي خودت بنويس و اونا رو محترم بشمار. چه ظاهري و چه باطني. عميق فكر كن. اونوقت مي بيني كه چه قدر ارزش داري و خودت نمي دونستي و اصلا هم مهم نيست كه ديگرون اين ارزشهارو ميبينن يا مهم خودتي كه مي دوني توي وجودت چي مي گذره. تو ارزششو داري. اين مرتب پيش خودت تكرار كن.
لایکلایک
همه چيز درست ميشه نوشي جون…
لایکلایک
تا كي به دلداري اين زخم بي پرهيز.بايد باهاش كنار بياي ميدونم سخته ولي ميتوني .دوستت دارم
لایکلایک
نوشي عزيز و مهربون! مي دونم درداي دلتو اما مي شناسم خدامون رو و صبر و اميد تو رو…مرهم زخمهات توكل باشه و عشق به خدا…كه هدف ما همينه…
لایکلایک
نگران نباش نوشي،
هممون خيلي اوقات خسته ميشيم. مهم اينه كه از خسته شدن نترسيم. اون كسي كه كودك درونت رو دلداري ميده خيلي قويه. اون كه هست خيلي چيز ها درست و راحت ميشه.
مواظب خودت و جوجه ها باش.
لایکلایک
«چیزی نیست فقط امیدمو از خودم بریدم»!!
به بارک الله! به این میگی چیزی نیست؟
ببخشید پس چی چیزی هست؟
لایکلایک
همه ماها يه زماني خسته مي شيم ، كلافه مي شيم ، مي بريم و حتي گاهي تا دم مردن هم مي ريم ولي اينا مقطعي هستن. اين رسم روزگاره كه آدمو گاهي بازي بده و گاهي اصلا به بازي نگيره. مي گذره هر چند خيلي سخت!
لایکلایک