پنج دقیقه ای میشد که ناشا رو با لیف پر از کف صابون تو حموم تنها گذاشته بودم*. راستش اونقدر آروم بود که یواش یواش هول برم داشت نکنه براش مشکلی پیش اومده. دیگه تحمل نکردم و یواشکی سرم رو از لای در بردم تو و خواستم بی سر و صدا سر و گوشی آب بدم ببینم چکار میکنه که سریع متوجه حضورم شد و با ناراحتی و تغیر گفت: «ا… مامان؟ نگا نکن دیگه! حواستو بنداز پائین!»
* پیشنهاد این دوست بود که بذارم بچه ها خودشون رو بشورن. من فقط امتحان کردم. اتفاقا بدم نبود…
بابا اين تيكه هاش خدا است بخدا.
ماشاالله.
كارتون در اومد ديگه نميزاره كسي حمامش كنه لباسش عوضكنه يا دست شوئي بشورتش.
لایکلایک
پيشنهاد خوبي است.از كودكي استقلال را فرا مي گيرند.نگران نباشيد نوشي جان
لایکلایک
هم استقلال پيدا مي كنند و هم شرم…
لایکلایک
خوشحالم که جوجه هات نتنها انقدر سریع می تونن مستقل بشن بلکه خیلی قشنگ هم از پس کار ها برمیان(افرین به شما مادر نمونه و جوجه های مموشکت)
پ ن : مثله همیشه چهار تا ماچ خوش مزه یادتون نره.
لایکلایک
elahiiiiiiiiiiiiiiiiiiii:
vay nooshi man kocholo ke boodam ba dadasham miraftam hamom.
yani on moghe ke man 3 salam bood on 6 salesh bood
bad mamanam bar inke kar dasht man va ono ba ham mifrestad to vane hamom por az abe dagh ta bazii konim bad biad beshoratemo
vaghtaye ke miraftim hamom dadasham mano az van mikard biroon ta khoodesh shena kon:))
bara hamin man hamishe sarma mikhordam:))))))))))))))))))))
che ghad dorane bachegi khoooobe
nasha ro bemach
*rasty movazebe jojehat bash to bahar marizi haye vagir dar mesle oryoon sorkhak va abele morghon ziyade age yekishoon ham (zaboonam lal)begire on yekiam migire
**rasto midooni esfahania be able morghoooon chi migan ?migan:TORKE MADAR NADOON. tork be esfahani yani done va choon able morghon dir khoodesho neshoon mide bara hamin migam madar nadoon
dooset daram joje hato bishtar
لایکلایک
mach nooshi
mach aloosha
mach*mach nasha
لایکلایک
عجب !
لایکلایک
ياد يه سري خاطرات ناراحت كننده از مهد كودك افتادم . تحمل مهد براي من خيلي سخت بود . به دليلش هم اين دستشويي رفتن و ناراحتي من از اينكه مربي بياد بشوره بودو گوش ندادنش به حرف من كه خودم ميتونم ….يعني چي …احترام نميذاشتن به شخصيت بچه …..وقتي آدم بلده يعني بلده …..اين تجربه من . تونستن بچه ها رو ارزش بزاريم و الا ميشن من ( چشمك)
لایکلایک
چشم چروني ميكردي نوشي؟!!!! وااااااي :))
لایکلایک
واقعا كار درستي ميكنيد :ي
لایکلایک
مدت هاست كه بلاگ – منظورم هردوتاش :)) – و اين روزها دات نت تو رو مي خونم. مطمئنا خودت هم ميدوني، نوشته هات خيلي به آدم انرژي مي دن. آدم رو سرشار از اميد و سرزندگي مي كنن. حضورت توي نوشته هات خيلي پررنگه. كمتر نوشته اي اين حس رو به آدم ميده. تو و بچه هاي گلت با همه ي وجود اينجا حضور دارين، يا اين كه اين حسيه كه من هميشه پيدا مي كنم. بهت به خاطر اين همه ” بودن“ تبريك ميگم…. آرزو مي كنم كه همراه بچه هاي دوست داشتني و خواستنيت هميشه سبز و روشن باشي…
لایکلایک
نوشي عزيزم از نظر منطقيت خيلي ممنون هستم. عرف جامعه را نميشود رد عرض چند روز بهم ريخت باهات خيلي موافق هستم . عزيزم مواظب خودت و جوجه هات باش قربانت تيلا مي بو سمت
لایکلایک
سلام نوشي . د.ستت دارم و .. ميشه شما رو اد كنم ؟ يعني كردم ميشه اكسپت كنيد ؟
لایکلایک
سلام .:( چرا تو http://www.orkut.com/FriendsBook.aspx ادد نمي شي ؟
لایکلایک
دیگه باید براش آستین بالا بزنی !
لایکلایک
سلام
من با ( بي ) اجازتون لينك شما رو توي وبلاگم گذاشتم.
لایکلایک
پميوه هاي زندگيت را خوب پاس مي داري…اين را همه ي ما مي دانيم…
لایکلایک
آخييييييييييييييييييييييييييييييي…چقدر نازه اين ناشا……..
لایکلایک
به سراغ من اگر مي آييد / نرم و آهسته بياييد / مبادا که ترک بردارد چينی نازک تنهايی من.
لایکلایک
سلام من شما رو هد كردم اكسپت كنيد لطفن
لایکلایک
سلام ….. من بچگي وقتي تنهايي كه مي رفتم حموم كلي حال ميكردم
هرچند الآن هم بزرگ نشدم
لایکلایک
تمامي نوشتههاي آخر رو با ولع خوندم. واقعا وبلاگ شما هيچوقت تكراري و خستهكننده نيست.
لایکلایک
اينو كه خوندم يادم افتاد دبستان كه بودم مي رفتم حموم و فقط آب بازي مي كردم ، بعدش ليفم رو خيس مي كردم كه مامان نفهمه خودم رو نشستم!!
لایکلایک
نوشی جان!
راست میگه ديگه حواستو بنداز پايين! دهه بذار بچه کارشو بکنه!
لایکلایک