خانه مرطوب
16 آذر 1381
يه مدتی بود که خيلی نگران رطوبت خونه بودم . نميدونم چرا هيچ علت ديگه ايی نداشت به جز پسته ها . راستش زياد از پفک و چیپس خريدن خوشم نمياد، البته خوردنشو خيلی دوست دارم! اما فکر ميکنم با توجه به سن و سال جوجه هام، باید چيزای بهتری رو جانشين کنم مثل پسته، بادوم يا حتی
بستنی که حداقل يه نشونه هايی از شير داره.
داشتم ميگفتم که پسته ها به نظر مرطوب ميومدن. گفتم خوبه تا برنجا آسيب نديدن بهشون نمک بزنم.امروز بچه ها چون منو گرم کار ديدن، رفتن سراغ کارای خودشون. حتما اونا که بچه دارن ميدونن که وقتی بچه ها خيلی آروم ميشن يعنی باید منتظر خرابکاری بود. ديدم صداشون در نمياد، يواش رفتم پشت در اتاق پسره،… نه طفلکی داشت ماشين بازيشو ميکرد. اما دختره نه تو اتاق خودش بود نه داداشش نه اتاق من فقط يه جا ميموند!…
ميدونين چی دیدم؟ نشسته بود و سر صبر و حوصله پسته ها رو ميکرد تو دهنش و ميمکيد، بعد که نمکش ميرفت ميذاشتش تو ظرف و يکی ديگه برميداشت!!!
من منبع رطوبت رو پيدا کرده بودم!
روم به ديوار ما هنوز هم پسته رو همينجوري ميخوريم… البته خوب بعدش رها نمي كنيم.
لایکلایک
akhey elhi man ghorbonesh beram
man ke karam khatere tarif kardane
kochik ke boodam ye shirini khameye haye bood ke tahesh sorakh bood va toshh khame manam hamishe angoshtam ro mikardam to sorakhe va khamehar dar miovordam bad non khameye mizashtam sare jash
khoodemoonim manam bacheye shirirni bodam ha
لایکلایک
akhei vase hamine ke in joojoo inghade ba namak shode
لایکلایک
very nice site
—————
Giełda Samochodowa
Giełda Samochodowa
لایکلایک
ها ها ها ها ها مردم از خنده
لایکلایک
چه بامزه!
لایکلایک
آخي… چه بانمك بود اون موقع …مگه نه؟؟؟
لایکلایک