کلاغ سیاه
3 آذر 1381
زياد راجع به اين کوچيکه صحبت نکردم تا حالا. کوچیکه بيشتر شيطون و خرابکاره تا باهوش و ماجراهاش زیاد قابل توجه نیست. اما شاید بشه یکیشو تعریف کرد. میدونین توی خونه ما صبح زود یعنی ساعت ۹. چند ماه پیش صبح اول صبحی خواب از سر دختره پرید. من که از شدت خواب چشام باز نمیشد گذاشتمش توی پارک و پنجره رو باز کردم تا هم بیرونو ببینه هم هوا بخوره و به اتاقم برگشتم. با اینکه خسته بودم بعد از چند دقیقه از خواب پریدم. سر و صداهای عجیب و غریبی میومد. یواشکی رفتم سراغ دختره و دیدم یه کلاغ سیاه گنده نشسته لب پنجره. یه غارغار این میکنه یکی دختره … حیف اومدن من باعث فرار کلاغه شد وگرنه دختره کلاغه رو اهلی کرده بود!
lol :))
لایکلایک
موش بخوردش! البته نه كلاغ!
لایکلایک
Ey baba khob teflak hamash 2 saleshe age dorost fahmide basham. maloome oonke zaboon baz kardeo harf mizane bishtar khod shirini mikone! Hesse gheyratam gol kard akhe in yeki dokhtare lol
لایکلایک