از دم در دستشویی که رد میشم، چشمم میخوره به آلوشا که ایستاده جلوی آینه، آستین تیشرتش رو زده بالا و داره بازوهاشو بررسی میکنه. فکر میکنم چیزی شده، میپرسم: «خوبی؟» بدون اینکه سرش رو برگردونه منمنی میکنه و میگه: «مامان به نظرت عضله داشته باشم خوشتیپتر نمیشم؟»
اینطور که بوش میاد کار من از عموی آموزشدهندهی اصلاح سیبیل رد کرده، اون بندهی خدا دو مثقال هم عضله نداشت. احتمالا باید یه زنگی بزنم به پسرخواهرم.
*حالا من تا این عموی بدبخت رو نقرهداغ نکنم مگه ولش میکنم؟ 😀
این یعنی که دیگه واقعا داره بزرگ میشه! تشویقش کن ورزش کنه، نه فقط بخاطر زیبایی ظاهر که البته اهمیت خودش رو داره، بلکه بدلیل اهمیتی که خود ورزش و داشتن علایق غیر از درس داره. مشغول بودن به موسیقی، ورزش، رقص، نقاشی … واقعا معرکه است 🙂
لایکلایک
ای بابا، اینا مسیر خودشون رو میرن، منم که دارم دنبالشون میدوم 🙂
لایکلایک
نوشی جان .مدتیه دارم وبلاگت رو می خونم و در موردش با پسرم حرف میزنم .البته شروع کردم تا از اول قصه ات بخونم .اما این پست سوالی رو که در اصل پسرم به ذهنم انداخت رو برام پر رنگ تر کرد .نمیدونم اجازه دارم بپرسم ؟
لایکلایک
شما بپرسین اگه سئوالی باشه که نخوام جوابشو علنا بدم ایمیل میزنم بهتون. اگه هم خیلی شخصی باشه که هیچ، ممکنه اصلا جوابی براش نداشته باشم. 🙂
لایکلایک
moosh bokohratesh
لایکلایک