هفتم شهریور سال هشتاد و دو نوشته بودم سالهای سی هم واسه من، مثل وزیدن نسیم در گندمزاره. حالا فکر میکنم سالهای چهل واسه من، مثل مسافرت با قطار توی یه کوپه راحته، هیچ عجلهای نداری و از یه پنجره بزرگ به بیرون نگاه میکنی. انگار که از کنار تاکستانهای انگور میگذری.
پینوشت: از سالهای قبل از ده چیز خاصی یادم نمیاد. شاید مثل دویدن و کشیدن نخ بادبادک بوده. سالهای ده رو هم نمیدونم چه حسی داشتم. سالهای بیست رو اما خوب یادمه، مثل نشستن توی ساحل شنی و گوش کردن به صدای دریا بود.