ناروای شیرین

کلافه از سر و صدای بچه‌ها داشتم با صدای بلند سریال نگاه میکردم که ناشا با عجله دوید توی اتاق و گفت: «مامان اون حرف بده چی بود؟» صدای تلویزیون رو کم کردم و گفتم: «چی؟» بی حوصله بالا و پایین پرید و گفت: «همون فحشه، همون که توش روان داره. چی بود؟»  گفتم: «روانی؟» گفت: «نه! همین بودا، اما بیشتر بود… روان‌شاد؟»  گفتم: «آهاااااان، روان‌پاک رو میگی؟ روانشاد یعنی کسی که مرده.» و اومدم بپرسم واسه چی میپرسی که حالیکه داد میزد «آلوشای روان‌پاک دست به اسباب بازیای من نزن! با توام روانشاد!…» از اتاق پرید بیرون.

پس‌زمینه ذهنی: این خاطرات مال وقتیه که بچه‌ها سالای اول دبستان رو توی ترکیه میگذروندن و چون برای کلمه روانی راه توجیه داشتن این شده بود فحش مورد علاقه‌شون! (روانی – با کمی تخفیف در تلفظ – اسم یه جور شیرینیه، همون بسبوسه عربی) تا اعتراض میکردم میگفتن داریم حرف خوب میزنیم!  🙂

یک دیدگاه برای ”ناروای شیرین

  1. پسرمن چهار سالشه ميگه: من پسر خوبيم اگه عصباني شدم نبايد بگم اوف! مامان بيا اين قطار رو درست كن،
    من: باشه مامان بذار دستم بنده چند دقيقه بعد.
    پسر: مامان اوففففف ! بيا ديگه
    من: باز گفتي؟
    پسر: اوووف همش يادم ميره.

    لایک

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.