گَوَزن

از وبلاگ قصه‌های من و دخترکم: خوراکی خوردن برای دخترک کار سختی است چون معمولن سفارش خاصی دارد و امان از روزی که من متوجه نشوم چه می خواهد.

 از صبح که بیدار شد مرتب می گفت اِکس… مامان اِکس. نمی فهمیدم چه می خواهد. صبحانه ای که آوردم را نمی خورد و می گفت نه… اِکس، پس اِکس یک خوراکی بود. خلاصه رفتیم به آشپزخانه و به جستجوی اِکس. در کابینت ها نبود. اما بالاخره در یخچال پیدایش کردیم … تخم مرغ می خواست …اِگز! و با پافشاری طی چند روز موفق شد به من بفهماند که این صبحانه مورد علاقه اش است. حالا هر روز صبح یک اِکس می زند توی رگ! 

حتمن دخترکم پیش خودش فکر می کند چقدر باید زحمت بکشد تا مادرش منظورش را بفهمد. شاید فکر کند اصلن فرقی ندارد که به فارسی حرف بزند یا به انگلیسی، در هر حال باید کلی جان بکند تا مادرش متوجه شود. 

می دانید آخر کلی هم طول کشید تا بفهمم مین چیش چیست؛ مین چیش که گاهی میش کیش هم تلفظ می شود همان کشمش خودمان است 🙂  

و اما سخت ترین مورد که البته خوراکی نبود؛ 

در تمام عمرم هیچ بچه ای را ندیده بودم که به قاشق بگوید گوزن! و هر چه من اصرار می کنم که دخترکم بگو قاشق و می دانم که گرچه با تلفظی خنده دار ولی می تواند بگوید قاشق… نه گوزن! گوزن بده! این باعث نگرانی من شده بود که؛ وای چه کار کنم اگر این دخترک همینجوری فارسی یاد بگیرد که اصلن فارسی یاد نمی گیرد. عکس گوزن و گوزن پلاستیکی هم کمکی نکرد که نکرد. بجای واژه ی قاشق در ذهن این دخترک همچنان واژه ی گوزن وجود دارد و دلش هم نمی خواهد آن را تغییر بدهد. اما فکرش را بکنید چقدر خنده دار است که هر روز سر سفره، دخترک کوچولو گوزن خود را بدست می گیرد و غذا می خورد.

بساط خنده ی من و پدرش همیشه موقع ناهار و شام به راه است! 

پی‌نوشت از نوشی: پسردایی من به قاشق میگفت تق تلا togh tola و دختر خاله م به مدرسه میگفت بدم بودو  badam boodoo  🙂

یک دیدگاه برای ”گَوَزن

  1. salam
    man vaghti bacheham chizi mikhastan va mifahmidam khorakie baghaleshon mikardam mibordam sare yakhchal on vaght kare man rahat tar bod
    ya Age ghiere khoraki bod mibordameshon yeki yeki dare kabineta o komoda ro baz konim ta n chizi ke mikhastan ro pieda konam

    لایک

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.