ناشا: «سخت نگیر بابا، ما روی هم اسم گذاشتیم، اسم حیوون، مثلا من بهش میگم پاندا.»
آلوشا: «خب اونوقت اون چی صدات میکنه؟»
ناشا: «خودت حدس بزن! یه حیوونیه که من هر وقت میبینم یاد مامان می افتم.»»
آلوشا: «خر؟ خری دیگه… !… نه!… ببخشید… منطورم اسب بود، اسب؟ اسب دیگه، اسب.»
پینوشت:
البته اینم در نظر داشته باشین که حیوان مورد نظر ناشا بدون هیچ تردیدی جغد* بوده نه خر! 🙂
*راستش من گنجشکا رو بیشتر دوست دارم. فقط طرح چند تا از وسایل شخصیم جغده.
جغد و خر و اسب؟
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است.
لایکلایک
هر چه از دوست رسد نیکوست.
لایکلایک
صد در صد.
لایکلایک
واى مردم از خنده 🙂
لایکلایک