از وبلاگ در راه سفر: «… صبح که مستاجرها اساسشون رو جمع کردن و کلید رو تحویل دادن و رفتن، ما رفتیم بالا که یخچال رو خاموش کنیم و بیاریم پائین. کنار خونهشون، یه گلدون بامبو بود… یکی از کثیفترین و زشتترین گلدونایی که من به عمرم دیدم! پر از ریشههای زاید و لجن! سنگریزههای دکوری توش پر از آشغال بود و بوی بدش خونه رو برداشته بود! برگاش پر از خاک بود، که توی ونکوور بدون غبار یعنی اقلن 2 سال بوده کسی روش رو دستمال نکشیده!
اینجا خیلی رایجه چیزی رو که نمیخوان میذارن تو خونه و میرن تا هر کی خواست برداره… خلاصه که مهر گلدوستی من گل کرد و با همسر گلدون رو آوردیم پائین. بامبوها رو از آب کثیف دراوردیم، ریشههای اضافیش رو چیدیم، سنگهاش رو ریختیم توی وان و با فرچه حسابی شستیم و سابیدیمش… گلدونش رو که از لجن دیگه توش پیدا نبود تمیز کردیم، خود بامبوها رو شستیم و برگاش رو دستمال کشیدیم… برگای زرد و خشکش رو چیدیم و مرتب و تمیز و حسابی خوشگل، دوباره گذاشتیمش توی گلدون و سنگهای براق رو ریختیم پاش و آب توش ریختیم و گذاشتیمش کنار پنجره. وقتی داشتم برگاش رو دستمال میکشیدم باهاش حرف میزدم! ازش معذرتخواهی کردم که اینهمه وقت کسی به فکرش نبوده و اینجوری ولش کردن به امون خدا! کثیف و خاکی و بدبو! بهش هم قول دادم حسابی مواظبش باشم و بهش برسم.
فرداش که بیرون بودیم، منیجر زنگ زد و گفت مستاجر اومده میگه من یه گلدون بامبو داشتم، کجاست؟!!
ماجرا رو براش گفتم و توضیح دادم که چون دلم سوخته و فکر کردم گلدون رو ول کردن و رفتن آوردمش پائین و تمیزش کردم و الان هم فلانجاست… اگر میخوانش برو برش دار و بهشون بده. منیجر گفت بعضیا اینطورین… یه چیزی رو که نمیخوان میذارن و میرن، اما اگر کسی برش داره یهو براشون عزیز میشه و میان سراغش! میگفت تو این 10 سالی که کارش اینه، خیلیا رو دیده این اخلاق رو دارن!
شب که اومدم گلدون عزیزم نبود… دوباره برده بودنش پیش همونایی که تا دو سال دیگه هم نگاهش نمیکنن! هنوز یادش میافتم غصهم میگیره! …»
این قسمت
یه چیزی رو که نمیخوان میذارن و میرن، اما اگر کسی برش داره یهو براشون عزیز میشه و میان سراغش
آخ واقعا درست بود یه جوری مثل رابطه آدم ها هستش وقنی مطمئنیم یه نفر رو همیشه داریم و هیچ وقت نمی ره بهش بی توجه می شیم، بعد که یه نفر میاد برش می داره تازه اون موقع است که دلمون براش تنگ می شه برای رابطه برای روزای خوب
لایکلایک
برین این کامنت رو توی وبلاگ خودشون هم بذارین. فکر کنم خوشحالشون کنه.
لایکلایک
الان بامبوهای خودمو دارم… سه تا شاخ شمشاد، قدشون هم رسیده به سقف!!
لایکلایک
خوشحالم. 🙂
لایکلایک