تندیس واحد مطالعات علوم انسانی

حالا میفهمم چرا وقتی معلممون داشت پروژه‌مون رو توضیح میداد اینقدر با مهربونی نگاهم میکرد و وقتی که نتونستم اون روز برم کالج و ایمیل زدم و عذر خواستم بهم گفت انشات رو برام ایمیل کن!
منم جای معلمم بودم همچین موجود آزمایشگاهی محترمی رو از دست نمیدادم! (حالا دیگه شما نگین موش و خوکچه) چهار تا سئوال بود که با ارائه نمونه در زندگی واقعیمون باید در موردشون مینوشتیم. یعنی در مورد مشکلاتی که در گذشته داشتیم و بهمون استرس و فشار وارد کرده، تاثیری که اون فشارها روی روح و روان و جسم ما باقی گذاشته، چطوری با فشار مقابله کردیم و اجازه ندادیم کمرمون رو خم کنه و اینکه آیا داشتن اون تجربه‌ها به درد آینده‌مون خورده یا نه.
براش نوشتم زندگی من کلا استرس بوده، کدومشو بگم؟ و بعد چند خط قلمفرسایی بلاخره تصمیم گرفتم روی دربدری توی کریدورای دادگاه که هنوز که هنوزه کابوس شب و روزمه تاکید کنم… در مورد مشکلات روحی روانی و جسمی هم گفتم چشم، با ذکر مثال به همه ش اشاره کردم از خودایمنی و افسردگی و اضطراب بگیر تا سردردهای نامعلوم و خستگی مداوم… در مورد انگیزه و روش پایداری و مقاومتم نوشتم با کمک شما و البته نوشتن تونستم خودمو سرپا نگه دارم. چون فکر نمیکردم یه زن تنهای پی پناه هستم که هر بلایی میشه سرش آورد و احساس میکردم صدام تو تاریکی بی‌پایانی که داشت روحم رو سیاه میکرد گم نمیشه. ولی مورد آخر رو نوشتم نمیدونم. من هنوز ته چاهم. بذار در بیام بعد میگم گذروندن اون روزا و کسب تجربه به دردم میخوره یا نه… البته عین دوستان کپی پیست فیس بوکی اون جمله هر چی که تو رو نکشه قویترت میکنه رو هم تهش چسبوندم.

به نظرم آخرش واحد مطالعات علوم انسانی کالجمون مجسمه منو بسازه و بچسبونه وسط محوطه چمن.

یک دیدگاه برای ”تندیس واحد مطالعات علوم انسانی

  1. سلام
    شاید باور نکنی حتی با اسم مستعار هم جرات ندارم، بطور کل از اون آدم هایی هستم که تنهایی هم خلاف نمیکنم !!

    لایک

  2. نوشی جان خوبه که افرادی مثل تو که نیروی درونی شون عظیم و سازنده است شناخته بشن. تضاد خوشایندی داره با اکثریتی که همیشه مخرب است و در حال زر ناله در برابر مشکلات روزمره زندگی!
    می دونی … تفاوت تو با خیلی های دیگر اینه که بعد از همه وقایع، تلخ و خشن نشده ای. آن روح مهربان رو حفظ کرده ای که گوهر نابی است. قدرش رو بدون 🙂

    لایک

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.