مادران قالبی

ناشا واسه مجلس رقص مدرسه* کفش پاشنه بلند خریده. این اولین باره که میخواد لباس رسمی بپوشه. دیروز داشتم کابینت دیگ و قابلمه‌ها رو مرتب میکردم که اومد بالای سرم ایستاد و گفت: «نمیدونم چرا این کفشه یه کمی به پام فشار میاره.» از جام بلند شدم و کمرم رو صاف کردم و گفتم: «خب شاید چون همیشه کفش بدون پاشنه پوشیدی اینجوریه…  نگران نباش جا باز میکنه.» اخماشو تو هم کشید و پرسید: «چطوری جا باز میکنه؟ کاریش نمیشه کرد؟ آخه راحت نیست.» گفتم: «تو ایران کفش رو قالب میزدن. اینجا نمیدونم چکار میکنن. اما مشکلی نیست که، یه مدت بپوشیش درست میشه، پا کار همون قالب رو میکنه.» و میخواستم برگردم برم سر کارم که با خوشحالی پرید توی بغلم و گفت: «آخ عالیه مامان. فکر میکنی اگه روزی دو سه ساعت اینو برام بپوشی تا وقت مهمونی جا باز میکنه؟»

.

.
*مجلس رقص توی سالن ورزش و توی ساعات مدرسه‌ برگزار میشه. یه مراسم صاف و ساده و معمولیه، نه اون چیزی که ممکنه در ذهن ما تداعی بشه.

یک دیدگاه برای ”مادران قالبی

  1. به به! چقدر مزه می ده بزرگ شدن جوجه ها رو خواندن و نوجوانی شون رو متوجه شدن!
    امیدوارم مهمانی رقص بهش حسابی خوش بگذره و هر چی ما توی مملکت خودمون از این خوشی های سن نوجوانی چیزی نفهمیدیم، جوجه های تو از زندگی شون لذت ببرند و خاطرات خوشش رو همیشه در ذهن داشته باشند.

    لایک

    • آره با خودمون که مقایسه میکنم هم بغض میکنم به زندگی سوخته مون و هم خوشحالم که جوجه ها دیگه مجبور نیستن اون چیزا رو تحمل کنن.

      لایک

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.