قول داده بودم و کاریش نمیشد کرد. پس تخت و دراور و تمام وسایل اتاق آلوشا رو تنهایی اینور و اونور کشیدم و جابجا کردم تا فضای بیشتری برای بازی داشته باشه. آخر کار هم خیس عرق نشستم رو زمین تا نفسی تازه کنم که آلوشا وارد شد و با دیدن اتاق هیجانزده پرید طرفم. در حالی که سعی میکردم یه کمی از خودم دورش کنم بهش گفتم: «مامان بهم نچسبیا، من الان کثیفم، عرق کردم.» اما آلوشا بیتوجه خودشو توی بغلم جا کرد و گفت: «نخیرم، خیلیم تمیزی، بوی کارامل میدی.» خندهم گرفت. گفتم: «دست شما درد نکنه بابت تعریف، اما من واقعا عرق کردم و آدمی که عرق میکنه زیاد بوی خوبی نمیده.» آلوشا اول یه کمی بدنمو بو کرد، بعد خیلی سریع گفت: «حب حالا اشکالی نداره که، امروز بوی کارامل گندیده میدی!» و خودشو محکم بهم چسبوند.
پینوشت:
اول: این قضیه مربوط به زمانیه که آلوشا پنج – شش ساله بود.
بعدش: چی باید بنویسم تا باور کنین من نه وقت تمیزی بوی کارامل میدم و نه وقت کثیفی بوی کارامل گندیده!؟ 🙂
فکر کنم صابون یا شامپو بدن هم با بوی کارامل نداشته باشیم
راستی فایل مصاحبه صوتی تون رو گوش دادم صداتون بهتون خیلی میومد 🙂 اما فکر نمی کردم اسمتون طولانی و سخت باشه 🙂
لایکلایک
نه نداریم، کارامل طعم مورد علاقه آلوشا بود. بستنی کاراملی، شکلات کاراملی… هر چی که کارامل داشت. هنوزم انتخاب اولش کارامله. 🙂
اسمم طولانی و سخت نیست که، فرنوش مهرفروزانی 🙂
صدام الان باید کمی تفاوت کرده باشه بعد از تقریبا ده یا نه سال.
لایکلایک
سخته دیگه 🙂 مثلا فکر می کردم اسمتون دو قسمتی باشه
لایکلایک
دوقسمتی مثل قمرالملوک؟ 🙂
لایکلایک
🙂 نه مثل اسم واقعی خودم منظورم اسم و فامیلتون بود
لایکلایک
ای جانم! بچه ها معمولا زیاد به مادر وابسته اند. یک جوری انگار عاشقانه و از ته دل دوستش دارند. فکر کنم تو آنقدر مهربون و با حوصله هستی که این رابطه نزدیک رو همیشه حفظ کنی.
گاهی مادرها به دلایل مختلف بچه رو از خودشون دور می کنند و این، صدمه جبران ناپذیری به رابطه میزنه که به سختی قابل جبرانه.
ببوس از طرف من اون کارامل های کوچولو و شیرینت رو 🙂
لایکلایک
در عوض حالا تا دلت بخواد بی حوصله م 🙂
لایکلایک
کارامل گندیده…امان از دست این بچه های بلا:)))
لایکلایک
شانس آوردم بجای کارامل، تخم مرغ دوست نداشت. تصور کنین به آدم بگن بوی تخم مرغ گندیده میدی :)))
لایکلایک