ساعت چهار و نیم صبحه. از شدت بوی دود خوابم نمیبره، گلوم میسوزه. نگران بچههام. هوا گرمه اما نمیشه پنجره ها رو باز کرد. با اینکه تمام درزهای پنجرهها رو گرفتم اما بوی دود توی خونه پیچیده. توی اتاق بچهها کولر گازی داره کار میکنه. آسمون کاملا خاکستری و دودآلوده. وضعیت شهر بخاطر آتش سوزی جنگلهای اطراف حالت بحرانی داره. میگن آتش سوزی بخاطر رعد ایجاد شده. امسال با خشکسالی مواجه بودیم. آسمونی که همیشه همین ماه* حداقل دوازده روز بارندگی داشته امسال سرسنگینی کرد و نبارید.
جایی خوندم که امروز یه نفر** که دو ماه بود به کانادا اومده بود، و تازه هشت روز بود که کارت اقامتش دستش رسیده بود، بخاطر هوای آلوده و ایست قلبی توی اتوبوس فوت شده. بعضیا قصد ترک شهر رو دارن.
از سر شب تا حالا هی شعر فرهاد رو زمزمه میکنم:
«… اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه، آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو
اما موش خورده شناسنامه من
…
روز پنجشنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رو نوکش یه چیکه آب
گفت به من بگیر بگیر …»
…
من این میون فقط امیدوارم بارون بیاد.
.
.
* ژوئن منظورمه.
** ایشون ایرانی بودن.
** ایشون ایرانی بودن.
بنده خدا قسمتش این بوده از دود و غبار جان بده 😦 حالا چه توی ایران و چه کانادا … راسته که آدم از سرنوشتش نمی تونه فرار کنه.
از لحاط گرما همدردیم نوشی جان. دهات ما هم زیر یک توده هوای گرم و مرطوب افریقایی ست و داریم جان به جان آفرین تسلیم می کنیم. بدی موضوع اینجاست که کلا در اروپا داشتن وسیله خنک کننده لوکس محسوب میشه (بدلیل قیمت سر سام آور انرژی) و باید صبورانه در خانه عرق بریزیم و منتظر رسیدن توده هوای تازه ای از شمال اروپا باشیم.
اما آلودگی و دود و … انصافا نیست.
امیدوارم هر چه زودتر آتش سوزی مهار بشه و نفسی تازه کنید.
لایکلایک
در مورد وسایل خنک کننده دقیقا همینه. ما هم تا همین امسال حداکثر از پنکه استفاده میکردیم که من دیگه دوام نیاوردم و برای بچه ها کولر گرفتم. هوای بالای سی درجه نفسمون رو گرفته بود. بعضی ها سر کار میرن و حس نمیکنن. اما بچه ها همه ش خونه بودن و دیوانه کننده بود
لایکلایک
امیدوارم بباره 🙂
لایکلایک
منم…
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر