من ساعت نه صبح هفتم شهریور سال چهل و نه در بیمارستان شیر و خورشید خرمشهر با کمک خانم دکتر گلستان بدنیا اومدم. من یه نوزاد چهارکیلویی بودم با کلی موی مشکی روی سرم که باعث شد بقیه با دیدنم صدام کنن بیتل! البته فکر نمیکنم زیاد با این اسم مستعار سرکرده باشم چون برادرم اسمم رو گذاشت فرنوش که مثل همه برادر و خواهرای دیگهم با «فر» شروع میشد.
اگه قرار بود یه بار دیگه به دنیا بیام و این بار بهم فرصت انتخاب میدادن، بازم دلم میخواست هفتم شهریور چهل و نه در خرمشهر به دنیا بیام، همین اسم رو داشته باشم* و پدر و مادر و خواهر و برادر و بچههام دقیقا همینایی باشن که توی زندگی فعلیم هم هستن. با این شرط که مادر آلوشا و ناشا باشم بازم حاضر بودم همین مسیر سخت رو طی کنم و همین قدر برای زندگی و زنده موندن تقلا کنم. من بلد نیستم برقصم و فکر میکنم نصف عمرم به همین خاطر به فنا رفته و اگه بهم میگفتن فقط یه چیز رو توی گذشتهت تغییر بده بدون تردید رقصیدن رو انتخاب میکردم. من این شانس رو داشتم که دوستای خوبی داشته باشم و آدمای خوبی سر راهم قرار بگیرن و اونقدر تعداد این آدما زیاد بوده که فکر کردن به قسمتای بد زندگیم دیگه ضرورتی نداره. گمان میکنم سهمم رو از همه خوبیهای دنیا گرفتم و حسرت چیز خاصی به دلم نمونده، فقط اگه یه روزی بتونم برای خودم یه چیزی بخرم اون چیز صد در صد دوچرخه خواهد بود. 🙂
اگه قرار بود یه بار دیگه به دنیا بیام و این بار بهم فرصت انتخاب میدادن، بازم دلم میخواست هفتم شهریور چهل و نه در خرمشهر به دنیا بیام، همین اسم رو داشته باشم* و پدر و مادر و خواهر و برادر و بچههام دقیقا همینایی باشن که توی زندگی فعلیم هم هستن. با این شرط که مادر آلوشا و ناشا باشم بازم حاضر بودم همین مسیر سخت رو طی کنم و همین قدر برای زندگی و زنده موندن تقلا کنم. من بلد نیستم برقصم و فکر میکنم نصف عمرم به همین خاطر به فنا رفته و اگه بهم میگفتن فقط یه چیز رو توی گذشتهت تغییر بده بدون تردید رقصیدن رو انتخاب میکردم. من این شانس رو داشتم که دوستای خوبی داشته باشم و آدمای خوبی سر راهم قرار بگیرن و اونقدر تعداد این آدما زیاد بوده که فکر کردن به قسمتای بد زندگیم دیگه ضرورتی نداره. گمان میکنم سهمم رو از همه خوبیهای دنیا گرفتم و حسرت چیز خاصی به دلم نمونده، فقط اگه یه روزی بتونم برای خودم یه چیزی بخرم اون چیز صد در صد دوچرخه خواهد بود. 🙂
.
این بود انشای من درباره روز تولدم!
.
*لطفا شما صدام کنین نوشی، من نوشی رو اندازه فرنوش دوست دارم. 🙂
این بود انشای من درباره روز تولدم!
.
*لطفا شما صدام کنین نوشی، من نوشی رو اندازه فرنوش دوست دارم. 🙂
تولدت مبارک نوشی جون.
چقدر این دو تا پاراگراف و نوشی اش رو دوست داشتم 🙂 :*
لایکلایک
شیرین عزیز… تو یکی از بهترین دوستایی هستی که این وبلاگ به من داده . 🙂
لایکلایک
سلام
نوشى جونم
تولدت مبارك هزار هزار تا
زندگى،با همه تلخيها و سختيهاش، هزاران هزار شيرينى داره، پس بخند و شاد باش در كنار آلوشا و ناشا، بخند و برقص، هر جور كه مى تونى و يه دوچرخه براى خودت بخر قربون تو، رامش
Von meinem iPad gesendet
>
لایکلایک
رامش عزیز مرسی بخاطر آرزوهای قشنگتون و مرسی بخاطر اینکه برام نوشتین… :*
لایکلایک
نوشي جون من يكسالي هست كه با تو و نوشته هات اشنا شدم معمولا خاموشم و كم حرف ولي حيفم اومد تولدت رو تبريك نگم اميدوارم روزهاي شادتري در كنار جوجه ها داشته باشي
لایکلایک
مرسی که از خاموشی دراومدین. برام همیشه بنویسین که دل منم باز بشه 🙂
لایکلایک
تولدتون مبارک. منم شهریوری هستم. من همین هفته پیش بالاخره یه دوچرخه خریدم. اگر به عقب بر میگشتم خیلی چیزا رو تغییر می دادم ولی.
لایکلایک
دوچرخه عالیه. من تا قبل از اینکه بچه دار بشم دوچرخه سوار خوبی بودم و حسابی هم برای این موضوع وقت صرف میکردم اما الان سالهاست که دیگه طرف دوچرخه نرفتم. / تولد شما هم پیشاپیش یا با تاخیر مبارک 🙂
راستی، من چیزی رو به اون شکل تغییر نمیدادم چون میدونم هر تغییری باعث یه سری حوادث دیگه میشد و من نمیدونم در اون صورت بازم از توش نوشی در می اومد یا نه… سخت بوده اما من به آینده امیدوارم.
لایکلایک
تولدتون مبارک نوشی خانم
من هم تو اسمم نوش دارم ولی کسی تا به حال نوشی من را صدا نکرده. من هم شهریوری هستم و عشق بی پایانی به دوچرخه سواری دارم. با اولین حقوقم برای برادرزاده ام دوچرخه خریدم و با کلی لگد پرانی سه ماه بعدش یکی هم برای خودم خریدم. الان هم تا جون داشته باشم رکاب می زنم و وسیله نقلیه دیگری سوار نمی شم. حتما یک چیزی تو ساختار ژنوم ما شهریوری ها قرار داره که این ماه و شروع فصل زمستان را برامون تبدیل می کنه به لحظه حساس تصمیم گیری. ما می رویم از این به بعد زندگی خودمون را با رکاب زدن های مجازی و وافعی بسازیم. پس تبریک بر خانمی که همت می کنه و همه چترهای سیاه را می بنده و اجازه می ده بارون حسابی خیس اش کنه.
هر روز دوباره از نو دنیا بیا و نوشی قصه های ناشا و آلوشا باش.
خیلی خوب باش و بدون که همه دوستت دارند.
لایکلایک
و اگه بگم من توی این کامنت رد پای یه نویسنده خوب رو میبینم که میتونه خیلی قشنگ احساسش رو بیان کنه، بسطش بده و اونا رو به درستی به خواننده منتقل کنه چی میگین؟ مرسی بخاطر اینکه منو از این نوشته قشنگ محروم نکردین… مرسی که این قدر امیوارکننده برام نوشتین. و لازم به توضیح نیست که منم شماها رو دوست دارم 🙂
لایکلایک
زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست
گر بیفروزیش
رقص شعلهاش از هر کران پیداست
ورنه خاموشست و خاموشی
گناه ماست.
#سیاوش_کسرایی
•
تولدتون مبارک.
لایکلایک
مرسی و ممنونم بخاطر انتخاب قشتگتون.
لایکلایک
tavalodet ba takhir mobarak Noshi azizam. mibosamet. beh omideh rozhayeh inke har rooz shadtar va por energy tar az rozeh ghabl bashi. mibosamet va barat behtarinha ro arezo daram azizam
لایکلایک
مرسی، خیلی ممنون که به یادم بودین. میدونین حس داشتن دوستای خوب حسی بی نظیر و خوبیه. اینکه تنها نیستی. / منم شما رو میبوسم 🙂
لایکلایک
نوشی جان تولدت مبارک
لایکلایک
خیلی ممنونم. 🙂
لایکلایک