بزرگترین چیزی که توی سالهای اخیر یاد گرفتم این بوده که بفهمم آدمها متفاوتن، قرار هم نیست به زور شبیه هم بشن. آدمها محصول سریدوزی کارخونه دنیا نیستن که انتظار پیروی از یه الگوی یکسان ازشون داشته باشیم. در اکثریت بودن دلیل عادی بودن نیست و در روند زندگی شخصی هیچ حق خاصی رو برای فرد ایجاد نمیکنه. قرار نیست برای اینکه نرمال قلمداد بشیم فاقد یا واجد بعضی شرایط باشیم. فقط باید قبول کنیم آدمها متفاوتن و به این تفاوت احترام بذاریم.
حهت یادآوری: زن یا مرد بودن؛ سفید پوست یا رنگین پوست بودن؛ همجنسگرا یا دگرجنسگرا بودن؛ اوتیسم، سندرم داون و سایر سندرومها در تقابل با چیزی که ما ازش به نرمال بودن یاد میکنیم؛ چپ دست یا راست دست بودن؛ تیزهوش یا کندذهن بودن؛ حتی چاق یا لاغر بودن…
ما بعضی از اینها رو به مرور یاد گرفتیم. در مورد بعضی، هنوز نخواستیم یا نتونستیم تفاوت و لزوم تفاوت رو بفهمیم.
نوشی جان کاش همه کم کم این رو یاد بگیرند و تفاوت ها رو بپذیرند.
راستش اکثریت مردم نظرش اینه: هر کی مثل من نیست خره!! یا هر کی مثل ننه من نیست فاحشه است و الی آخر 😦
(آن یادآوری آخر را خیلی دوست داشتم)
لایکلایک
🙂 کجا بودی شیرین جان، جات خیلی خالی بود
لایکلایک
قربون لطفت نوشی جان. منهم دلم برای نوشته هات تنگ شده بود. مدتیه فیس بوکم رو هم غیر فعال کرده ام.
لایکلایک
فیس بوک مشکلی نیست، فکر کردم نیستی… به وبلاگت هم سر نزده بودم
لایکلایک