آسمان پرستاره، آرزوهای بیشمار

آلوشا از همه تشکر کرد. خیلی هم هیجان زده بود. این عکس رو هم بهم داد که اینجا بذارم و گفت که به اون چیزی که میخواسته رسیده. 🙂
پی‌نوشت:
نمیدونم چقدر با نوشته های قدیمی من آشنا هستین، اما بزرگترین عشق این پسر همه عمرش رانندگی بوده و البته ناگفته نمونه که یکی از بزرگترین آرزوهاش وقتی که مهد میرفت این بود که من بونکر سیمان بخرم و با اون ببرمش مهد.

ed

Copy

یک دیدگاه برای ”آسمان پرستاره، آرزوهای بیشمار

  1. الوشا جان مبارکه . امیدوارم مرحله لرنر رو به خوبی پشت سر بزاری و خودت تنها بتونی رانندگی کنی. به امید روزای خوب برای خودت وخواهری
    اما نوشی جان من از وقتی پسرم لرنر رو گرفت کارم در اومد . هر بار که باهاش بیرون می رم باید ایشون رانندگی کنن . تا تگ ال رو به ماشین وصل کنه و با سرعت مورچه ای نا بلدش رانندگی کنه و ما برسیم به مقصد باید یه بیست دقیقه ای بیشتر وقت بزارم تازه بعد هم که می رسم باید درایو لگ رو بنویسم و امضا کنم . خلاصه انگار من دوباره ال رو گرفتم

    لایک

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.