سرشو آورد جلو و با یه لحن نامطمئن پرسید: «مامان اخی یعنی چی؟» گفتم: «از کجا بدونم مادر، به چه زبونیه؟» گفت: «فارسی.» گفتم: «بعضی وقتا بچه کوچیکا که یه چیزی دهنشون میذارن مامانشون میگه اخه، تخه، تف کن.. اونو میگی؟» چنان بی غم خندید که خوشم اومد. گفت: «نه مامان، شمام بعضی وقتا این کلمه رو میگین.» با خودم فکر کردم خب خدا رو شکر انگار من زیاد اخ و تخ و تف نمیگم. بعد سرمو خاروندم و گفتم: «نکنه آخی منظورته؟ مثل وقتی که آدم دلش برای یکی میسوزه، آخی بیچاره…» نذاشت حرفمو تموم کنم. گفت: «نه، اینم نه.» دیگه عقلم به جایی نمیرسید. گفتم: «من میگم این کلمه رو؟ کجا؟ به کی گفتم؟» گفت: «زنگ زدین به آرایشگاه بهش گفتین با اخی میرسین. اخی یعنی چی؟»
.
تاخیر مادر جان. تاخیر!
مردم از خنده اینجا که نوشتی : خب خدا رو شکر انگار من زیاد اخ و تخ و تف نمیگم 😀
لایکلایک
آره؟ :)))
لایکلایک
آخیییییییی
لایکلایک
🙂
لایکلایک