از وبلاگ مینیمالهای آرتا هرمس: «دخترک اسپانیش که خیلی دوستم داره اعتراف کرد هر زن در زندگیش به سه مرد نیاز داره: یکی برای پول یکی برای سکس و یکی برای عشق. گفتم پس آدمهایی مثل من چی؟ گفت هر دختر یه بابا هم میخواد دیگه!»
از وبلاگ مینیمالهای آرتا هرمس: «دخترک اسپانیش که خیلی دوستم داره اعتراف کرد هر زن در زندگیش به سه مرد نیاز داره: یکی برای پول یکی برای سکس و یکی برای عشق. گفتم پس آدمهایی مثل من چی؟ گفت هر دختر یه بابا هم میخواد دیگه!»
موافق نیستم. بعضی زنها به هیچ مردی نیاز ندارن.
لایکلایک
سلام، برای خود نویسنده پیام بذارین 🙂
لایکلایک
قالب وبلاگت خیلی وقته بریا من بهم ریخته میاد …..قبلا اینجوری نبود .جونمم در میره تا قسمت نظر خواهی باز بشه .که برای وبلاگ های دیگه اینجوری نیس…..
لایکلایک
نمیدونم. تا حالا که بقیه چیزی ننوشتن. اگه این جور باشه مجبورم عوضش کنم.
لایکلایک
نوشی عزیزسلام . دوباره آرشیوتو خوندم . چیزی که همیشه توی ذهنم بوده اینکه دغدغه خیلی از مادرا اینکه بچه هاشون بعدها خواسته باشن پدرشون رو بشناسن یا اینکه حتی گاهی مدعی شدن چرا از پدرشون دور شدن . اگه از نظر تو اشکالی نداره آلوشا و ناشا هیچوقت نسبت به پدرشون کنچکاوی کردن ؟ یا اینکه درتمام طول این سالها یا حالا که بزرگ شدن تماسی دیدنی چیزی داشتند یا خواستن ؟ خصوصا ناشا که دختر بوده .
ببخشید من این سوال رو کردم اگه دلت نخواست بهش جواب بدی من به فکرت احترام میذارم . ممنون .
لایکلایک
اجازه بده من مستقیم در مورد زندگی خودم ننویسم چون سئوال توی سئوال پیش میاد و احتمالا جایی میرسه که من دوست ندارم دیگه ادامه بدم و بحث عقیم میمونه. اما در مورد بچه های خودم، حداقل از زمانی که ما به کانادا پا گذاشتیم اونا این آزادی کامل رو داشتن که اگه بخوان با پدرشون در تماس باشن اما نخواستن. این نخواستن دو طرفه هم بوده ظاهرا.
به نظر من پدر و مادر این حق رو ندارن که مانع ارتباط نفر دیگه (پدر یا مادری که از بچه دوره) با بچه بشن.
لایکلایک
ممنون . انشالا همیشه سلامت باشین .
لایکلایک