«کافه بغداد»
نشستم کافه بغداد رو برای بار چندم دیدم… اول که از کافه بغداد ونکوور برای ناشا شام خریدم. بعد تمام مدت که داشتم شام رو تا خونه، توی اتوبوس و مینی بوس با خودم این طرف و اون طرف میکشیدم، ترانهش رو زیر لب زمزمه کردم و وقتی برگشتم خونه لباس عوض نکرده نشستم به دیدنش.
.
یه روزی آسمون ما هم آبی میشه. میدونم.
.
پینوشت: موضوع بحث این هفته وبلاگ آرامگاه زنان رقصنده:
«وقتی رابطهای لو میرود، چرا زن همیشه بیشترین هزینه را میپردازد؟»