از پریشب دوباره تب کردم. تمام دیروز رو توی تب سوختم و سر کار نرفتم، امروز هم چون مصاحبه کاری داشتم وسط برف و بوران و بدبختی، خودمو تا اون سر دنیا رسوندم تا هم امتحان بدم و هم بعدش مصاحبه بشم. این میون شارژ موبایلم هم که شب قبلش به خاطر تب نتونسته بودم به برق بزنمش تموم شد و موندم حیرون وسط خیابون و سرتون رو درد نیارم به آخرین ایستگاه اتوبوس که رسیدم دیدم باید نیم ساعت وایسم توی سرما، گفتم برم یه خورده سبزی و میوه بخرم، هم دست پر برم خونه و هم توی سرما نمونم.
پاساژی که رفتم کلا رنگ و بوی آسیایی داره. یعنی بیشتر فروشگاهها چینی و کرهای و ژاپنی هستن، از رستورانش بگیرین تا سوپرمارکت و بوتیک و آرایشگاه. داشتم سلانه سلانه میرفتم سمت سوپرمارکت که یکهو چشمم خورد به عطاری چینی و یاد حرف دوستم افتادم که میگفت عطاریهای چینی یه دارویی دارن که باعث شکمروش و پاک شدن رودهها و سم زدایی بدن میشه و خیلی خوبه.
اول اومدم برم توی مغازه، بعد یه مکثی کردم و با خودم گفتم اول جمله بندی انگلیسیم رو توی ذهنم مرور کنم و کلمه درست انتخاب کنم و از تلفظم مطمئن بشم، بعد میرم تو… خلاصه بعد از کلی صغرا کبرا، رفتم تو و سلام کردم و خیلی یواش گفتم: «دوستی به من توصیه کرده اینجا میتونم دارویی بگیرم که برای دستگاه گوارش خوبه.» فروشنده که یه پیرمرد چینی بود، نه گذاشت و نه برداشت با صدای بلند گفت: «مشکل گ..ه کردن داری؟» (کلمه ای به کار برد که عموما بچه های مهد کودک برای مدفوع به کار میبرن!) خجالتزده اومدم بگم من که نه، واسه یکی دیگه میخوام! بعد دیدم چنان زل زده بهم و کجکی لبخند میزنه که اگه بگم نه، از رنگ سفیدی چشم و پرز زبون و صد جای دیگهم دلیل میاره که خودتم این کارهای و نیاز داری!
به ناچار سرم رو تکون دادم و زمزمه کردم: «بله همین مشکلی که میگین دارم!» پیرمرد به یه خانم پیر اون طرف مغازه اشاره کرد و با صدای رسا گفت: «نگران نباش! اون متخصص داروهای گ…ه ماست. چنان دارویی بهت میده که بومب…» و همزمان با درآوردن صدای بومب، دستش رو به نشونه پرتاب انفجاری چیزی به سمت بیرون تکون داد.
یه لحظه موندم واکنش مناسب من توی این ثانیه چی میتونه باشه؟ باید بخندم یا نه! اما صورت پیرمرد اونقدر جدی بود که سرمو کج کردم و گفتم: «نهایت لطف شماست.» و بعد به سمت خانم فروشنده رو کردم و ایشون هم ضمن تکرار صدای بومب و حرکت توام دست و جهش انفجاری یه چیزی به یه سمتی، برای من توضیح داد که دارو چیه و چطور باید مصرفش کرد و همزمان باهاش زیاد آب بخورم و… اما فقط همین نبود که! به دقت سر تا پای منو نگاه کرد و هر عیب و ایرادی توی من پیدا کرد به روم آورد که شکمت آب میشه، صورتت لاغر میشه، گودی زیر چشمهات از بین میره و اینجا کجه صاف میشه، اونجا صافه کج میشه و این میره و اون میاد و… خلاصه اونقدر گفت و گفت و گفت که هم پول رو دو دستی تقدیم کردم و هم با یه اعتماد به نفس در هم شکسته، تبدار و داغون و خیس از برف و بارون برگشتم خونه.
خلاصه از من به شما نصیحت، خواستین داروی سم زدایی از فروشگاه چینی بخرین از همون اول بگین مشکل گ…ه دارین و بعد دستتون رو به نشونه تخلیه تکون بدین و بگین بومب که بدونن قبلا توجیه شدین، بلکه دیگه به اعتماد به نفس و کج و کوله بودن اندامتون کاری نداشته باشن.