…و من هر روز با وحشت نوشتههاش رو میخونم، چون میدونم این قطار سر از کدوم تونل وحشت درمیاره و توی کدوم سربالایی گیر میکنه.
.
از من نپرسید چه کسی، شاید یه روز نوشتم… اما الان نه.
بایگانی برچسبها: زندگی
آرامگاه زنان رقصنده
آرامگاه زنان رقصنده، این اسم وبلاگ روزانه و گروهیه که ما توش می نویسیم. هر یازده روز راجع به یه موضوع مشترک. ده روز ما ده زن رقصنده، و یک روز نویسنده مهمان آقا.
هیچ کدوم از ما، نه ما که نویسنده ثابت وبلاگیم و نه نویسنده مهمان، از نوشته دیگری خبر نداره. ما نوشتهمون رو همزمان مینویسیم، اونها رو ذخیره میکنیم و بعد بدون هیچ تغییری توی وبلاگ منتشرشون میکنیم. هر روز برای هر نوشته.
ده نوشته با اوقات مختلف روز شناخته میشن: سحرگاه، سپیدهدم، صبح، نیمروز، بعد از ظهر، عصر، شامگاه، شبانگاه، نیمهشب، بامداد. ما ده زن، کنار هم یک شبانه روز رو میسازیم.
ما قصد آموزش یا نصیحت نداریم و مدعی هیچ چیز نیستیم. ما آدمای مختلفی هستیم با شرایط مختلف، انتخابای مختلف، از گوشه و کنار دنیا. حتی راستش رو بخواهین ما همدیگه رو از نزدیک نمیشناسیم، همه ما رو ققط یه چیز به هم نزدیک کرده: نوشتن.
نوشته ها اسم هیچ نویسنده ای رو به دنبال نمیکشن. بجز نویسنده مهمان که به خواست خودش اسمش ذکر میشه یا اسم مستعار براش در نظر میگیریم، شما از ما هیچ نامی پای هیچ نوشتهای نخواهید دید.
ما از امروز شروع کردیم. نویسنده هر روز با روز قبل فرق میکنه. این اولین نوشته اولین موضوع ماست: وقتی زن قدم اول را برای انتخاب برمیدارد.
همراه ما باشید.
آبی آسمون
